باران پاییزی

مثل باران پاییزی پاییز به زمین اومدم

باران پاییزی

مثل باران پاییزی پاییز به زمین اومدم

10-کسی را دوست می دارم ولی او هرگز نمی داند

دنیای این روزای من بدجور گرفتست.دچار روزمرگی شدم شادی ندارم.می دونین چرا اخه همه روزهام مثل هم شده چیزی نمی تونه اونقدر شادم کنه.هر روز یه سری کاری رو که قراره برام لذت بخش باشه انجام می دم ولی هیچ چیز جز تنوع نمی تونه ادم راحت کنه.به تنوع نیاز دارم تا اونقدر بخندم که نگو.

از طرف دیگه ای هم چند وقت هست که یه نفر رو دوست دارم با کارهای مختلف سعی کردم از سر بیرون ببرمش ولی نشد که نشد.هر کاری می کنم بازم به یادشم و نمی دونم دقیق باید چکار کنم. اصلا نمی دونم اون الان چند وقته ندیدمش منو یادش میاد یا نه.الان هست که می تونم با قدرت تمام و با اطمینان بگم:"ای مردم نگید از دل برود هر ان که از دیده برفت."هنوز کامل باهاش حرف نزدم نمی دونه دوستش دارم.شاید هم یه چیزایی فهمیده باشه تاحالا زیاد باهاش حرف نزدم ولی چکار کنم نمی ره از ذهنم بیرون.حتی نمی دونم ایا اون الان کسی رو داره که من دیگه طرفش نرم یا نه.از یه طرف هم روم نمی شه جلو برم هر کاری می کنم هیچ حرکتی ازم سر نمی زنه می ترسم دیر شه. این وبلاگ بازدید نداره ولی امیدوارم اون یه شخص یه جوری به این وبلاگ راه پیدا کنه.شاید خودتو خواننده این وبلاگ باشی.یه کاری کن من بفهمم.در اخر هم بازم همین یه جمله رو دارم:

کسی را دوست می دارم افسوس او هرگز نمی داند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد